گناه دوری
گناه دوری ات
من وقتی با تو بودم نیز
دلم
برایت تنگ می شد
بگذار هر چه نمی خواهیم بگویند
بگذار
هرچه نمی خواهند بگو یی
باران که بیاید
از دست چترها کاری ساخته نیست
ما اتفاقی هستیم که افتا ده ایم
تو کوچک شدی؟
یا قلب من بزرگ شد؟
فرقی نمی کند عاشق شدم!
سفر
رفتی نیامدی و سفر دلفریب شد
نا اشنای کوچه پشتی رقیب شد
تاریخ اشنایی ما را بهم زدند
تقویم روی میز تو با من قریب شد
دل را به جرم پرسه زدن دار می زنم
میرم ترین نگاه تو بهم صلیب شد
ان جمعه ها که نبودی به نام عشق
فالی گرفتم ایه ی امن یجیب شد
یادش بخیر لحظه ی اخر سبد سبد
گل بود و خنده بود و نگاهت که سیب شد
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : soheil